بابا کیه؟ صندوق پستیم
Sigh...

24:58 صبح دوشنبه!
27 می
بابای خوبم
 
سلام، بابا دلم بدجوری گرفته است. این روزها چیزهایی می شنوم که خیلی ناراحتم می کند. وقتی می بینم بعضی آدم ها به اسم اینکه از تو اجازه گرفته اند،کارهای بدی می کنند، خیلی ناراحت می شوم. باور نمی کنم شما این اجازه را بهشان داده باشید. من شما را می شناسم. متولی مهربانی که مسئولیت یتیمان را برعهده می گیرد ،بهترین روش تربیتی را برایشان انتخاب می کند.
وقتی می شنوم کسانی که خودشان را وکیل تو می دانند از موقعیتشان سوء استفاده می کنند خیلی ناراحت می شوم.می خواهم بزنم داغانشان کنم(می دانید که آدم خشنی هستم؟)
بابا! زودتر وکیل سوشیانتت را بفرست
بابا...
من می دانم وکیل سوشیانت مثل این آدم ها نیست. اگر ببیند یکی از یتیمان تحت سرپرستی شما راهش را گم کرده، بجای اینکه کتکش بزند، دستش را می گیرد.لبخند می زند و راه را به او نشان می دهد. می دانم وکیل سوشیانت مهربان تو یتیم های راه-گم-کرده را بغل می کند و انها را می بوسد.
مگر اینطور نیست که در زمان وکیل محمد(سلام من را بهشان برسانید)، ایشان به موهایشان روغن میزدند تا به عنوان یک جوان باکلاس و خوش تیپ در اجتماع ظاهر شوند؟ مگر ایشان نصف درآمد هرماهشان را صرف خرید عطر نمی کردند؟ جایی خواندم که ایشان حتی در سفرهای طولانی که غذا و لباس زیادی همراه نمی بردند،همیشه عطر و سوزن-نخ همراه داشتند تا حتی در مسافرت هم ظاهر خوبی داشته باشند.
خُب تفاوتش این است که این روزها، به جای روغن چسب مو مد شده است!
پس انصاف این وکیل-نماها کجاست؟
بابا خواهش می کنم زودتر وکیل سوشیانتت را بفرست...
 
ارادتمند شما و وکیل سوشیانت
جروشای دردمند

| | |
2 نظر:
Anonymous Anonymous در ساعت May 28, 2007 at 2:45 PMنوشته

این وکیل محمد رو خوب اومدی...
باید این روزها خبری از وکیل مهدی بیاد...
اگه به ما وصال بده...

 
Anonymous Anonymous در ساعت May 29, 2007 at 4:53 PMنوشته

ای بابا!
تنبلی می کنید لینکارو نگاه نمی کنید دیگه
وگرنه می فهمیدید وکیل مهدی جون همون وکیل سوشیانتن...

 

Post a Comment

«« برگرد به صفحه‌ی اصلی