
20 اکتبر 6:31
بابای خوبم سلام
این روزها سر خودم را بدجوری گرم کرده ام. باورتان می شود؟ اولین سفارش آنلاینم به زودی به ثمر خواهد نشست و من صاحب 210000 ریال خواهم شد. خوشحال نشدید، نه؟ کم است؟ می دانم. خواستم اینجوری شروع کنم، به امید آرزوهای بزرگتر!!!
یادم نمی آید چه کسی چند وقت پیش این حرف را زد(الآن یادم آمد.بهرام رادان بود)، گفت که دوست ندارد یک دفعه به جایی برسد. دوست دارد پله پله بالا برود و به نتیجه برسد. هرچند اینجا گمان نمی کنم "بالایی" یا "نتیجه ای" باشد ولی فکر می کنم یک چیزی توی همان مایه ها باشد.
حقیقتش را بخواهید،این ها همه مغلطه بود[همینجوری نوشته می شود؟ D-:]. اینجا دیگر جرات ریسک نداشتم! نمی خواستم مثل همیشه یا همه چیز باشد یا هیچ چیز! دوست داشتم همین که هست باشد!!!
دارم سعی می کنم از کارهای زهره سردربیاورم. جزوه ی PLC اش را گرفته ام تا،تا آخر این هفته تمامش کنم. ترجمه های آقای تقوی هم مانده و باید زودتر تمام شوند.این روزها که گذشت، گرچه خیلی سخت بودند ولی تمام انرژی ام را صرف نگه داشتن انرژی ام کردم. به قول مهسا دارم سعی می کنم "شادی-این ثروت فوق العاده" را به خودم ارزانی بدهم D-:
23 اکتبر 23:37
چند روزی بود حس می کردم بهتر شده ام
همانطور که 3 روز پیش برایتان نوشتم!
اما دیروز دوباره کسی خاک روی غصه هایم را فوت کرد. بابا جان! نمی دانم این دخترخوانده ی لوس دپرس را برای چه می خواستید!
پریشب: (من)- خب خانومی، فردا می بینمت
(هدی)- "خانومی" فقط واسه آقاهاست! تو که اینجوری نوشتی آقامون باور نمی کنه تو جودی باشی D-:
- یه جوری می گی آقامون انگار خبریه!
دیروز: (من)- خب داشتی از آقاتون می گفتی [کاملا همراه با شوخی بود بابا! باور کنید! :-( ]
(هدی)- آره دیگه
- نه؟ :-|
- آره
- نه؟ :-0
- آره
- نه؟ :-o
- آره
- نه؟ :-O
- آره
- ...
باورم نمی شود بابا!
دیشب خوابم نبرد
توی گلویم یکی از آن موشهای بزرگ لانه کرده! (اگر Mike این را بشنود می پرسد: دکتر رفتی؟!)
هدی پر!...
الآن دیگر فقط مهرنوش را دارم
او هم دور است
می دانی دلم تنها به چی خوش است بابا؟
به نامه ای که چند وقت ها برایتان نوشتم
به اینکه "انیس من لا انیس له" هستید
به اینکه دوست کسانی هستید که دوستی ندارند
جدی گفتید دیگر؟ ...
بابا شما چقدر به موسیقی اهمیت می دهید؟ من فکر می کنم زندگی ام بدون موسیقی یعنی سکون!
این روزها بدجوری هوس می کنم، وقتی کسی توی خانه نیست(که غر بزند چرا میوزیک غمگنانه گوش می دهی!)، میوزیک "زمستون"(و بعد از آن گلِ افشینِ) افشین مقدم را تا آخر بلند کنم و کله ام را توی بالشت فرو کنم و گریه کنم(اِی اِی اِی! چقدر از این لوس بازی هایم بدم میاد)... این روزها خیلی غریبند بابا! نمی دانم چرا...
کلی حرف دارم
و کلی خبر
حیف که وقت نیست
دوستم داشته باشید لطفا!
دوستتان دارم
ج.آبوت (مزاحم همیشگی)
پ.ن: دیروز سالی به مایک گفت که جودی کِرم دارد! مایک هم برای اینکه تظاهر کند مشکلی نیست جواب داد: "اشکالی ندارد.دکتر می تواند دارویی بدهد که خوب شود"