بابا کیه؟ صندوق پستیم
Hoo

 پنج می ساعت 2:52 صبح

متولی مهربان عزیزی که ما-ها رو به دنیا می فرستید!

 

می خواستم به تو بنویسم

تو که پدرخوانده ی تمام بچه های نوانخانه ی دنیایی...

چون درست مثل بابالنگ دراز داستان جیمزوبستر، بودی ولی نمی دیدمت. خوب بودی و مهربون ،و من اونقدر کوچیک که نمی تونستم محبتاتو پاسخگو باشم.

قیومیت من رو به عهده داشتی و من هرچه داشتم از تو بود

ولی... چه فایده داشت که قبل از اینکه بنویسم می دونستی چی می خوام بگم و بعید نیست که گاهی اوقات ( و چه بسا همیشه ) خودت کلمات رو برام جفت و جور کنی.

...

می خواستم بدانی که  می دانم که هستی

کاش یادم می ماند,

آنقدر که دوست داشتنی هستی دوستت بدارم

و آنقدر که بزرگی, بزرگت بدارم

حیف که ذهن کوچکم گنجایش خوبیهای تو را ندارد…

 

پ.ن:اگر جودیٍ من به اندازه ی جودیٍ جین وبستر شادو سرزنده و جذاب نیست پیشاپیش ببخشید. شاید سالهاست کودک درونم رو فراموش کردم!

از مهسا،کامی جون،استاد، آسمان, و همه ی کسایی که یه جورایی کمکم کردن اینجا راه بیفته بی نهایت ممنون.

| | |
3 نظر:
Anonymous behnaz در ساعت August 20, 2009 at 1:26 PMنوشته

عزيزم من و تو يه وِيژگي خيلي مشترک داريم . اونم اينه که هر دو به نوعي جودي آبوتيم . و بابايي رو دوست داريم .

 
Anonymous hopeness در ساعت May 26, 2010 at 4:24 AMنوشته

چقدر وبلاگتون قشنگه طراحیش،فونتش،واز همه مهمتر نثرتان خیلی زیبا و جدیده واقعا حظ کردم موفق باشی .میتونم لینکت کنم؟در صورت هر جوابی من لینکت میکنم تا هر از گاهی بیام بخونمت

 
Anonymous hopeness در ساعت May 26, 2010 at 4:24 AMنوشته

چقدر وبلاگتون قشنگه طراحیش،فونتش،واز همه مهمتر نثرتان خیلی زیبا و جدیده واقعا حظ کردم موفق باشی .میتونم لینکت کنم؟در صورت هر جوابی من لینکت میکنم تا هر از گاهی بیام بخونمت

 

Post a Comment

«« برگرد به صفحه‌ی اصلی